فارسی ششم -

ثنا ابدالشعار

فارسی ششم.

تروخدا بگید معرکه میدم انشا شرح حال یک برگ از زبان خودش بنویسید از گوگل نباشه

جواب ها

♡سارینا ♡

فارسی ششم

سلام! من یک برگ هستم. شاید فکر کنید که من فقط یک تکه کاغذ سبز هستم، اما زندگی من پر از داستان‌ها و تجربیات جالب است. من از درختی بزرگ و سرسبز به دنیا آمده‌ام. روزی که از شاخه جدا شدم، احساس آزادی و هیجان می‌کردم. به دنیای جدیدی پا گذاشتم و منتظر بودم تا ماجراهای جدیدی را تجربه کنم. در طول روز، زیر نور آفتاب می‌درخشم و با نسیم ملایم به آرامی تکان می‌خورم. من به پرندگان و حشرات گوش می‌دهم که در اطرافم پرواز می‌کنند و با هم صحبت می‌کنند. گاهی اوقات، باران می‌بارد و من از قطرات آب لذت می‌برم که بر روی من می‌چکد و مرا تازه می‌کند. اما زندگی من همیشه آسان نیست. گاهی اوقات، بادهای تند مرا به این سو و آن سو می‌برد و احساس می‌کنم که در حال پرواز هستم. همچنین، ممکن است که به زمین بیفتم و دیگر نتوانم به درخت برگردم. اما این هم بخشی از زندگی است. من می‌دانم که هر پایان، یک شروع جدید است. من به عنوان یک برگ، نقش مهمی در طبیعت دارم. من به درخت کمک می‌کنم تا انرژی خورشیدی را جذب کند و اکسیژن تولید کند. همچنین، من مأمن حشرات و موجودات کوچک هستم. هر روز، من به زندگی ادامه می‌دهم و امیدوارم که روزی دیگران نیز از زیبایی و اهمیت من آگاه شوند. بفرمابید از گوگل نیس لطفا معرکه بدین😉
ꪖડꫀꪀꪖ

فارسی ششم

--- **شرح حال از زبان یک برگ** سلام! من یک برگ هستم، یکی از اعضای خانواده‌ی درختان. زندگی من در بالای درختی بزرگ و سرسبز آغاز شد. هر روز صبح، وقتی که خورشید طلوع می‌کند، من با اشتیاق به استقبال نور می‌روم. نور خورشید برای من مانند غذایی است که به زندگی‌ام انرژی می‌دهد. من در فصل بهار به دنیا آمدم، وقتی که درختان تازه جوانه می‌زنند و همه‌جا پر از رنگ و زندگی است. در این فصل، من سبز و شاداب هستم و با نسیم ملایم رقص می‌زنم. بچه‌پرنده‌ها در لانه‌هایشان آواز می‌خوانند و من به آن‌ها گوش می‌دهم. اما زندگی من همیشه شاد نیست. در فصل پاییز، وقتی که روزها کوتاه‌تر می‌شوند و هوا سردتر می‌شود، رنگ من به زرد و نارنجی تغییر می‌کند. این زمان، زمان وداع من با درخت است. من به آرامی از شاخه جدا می‌شوم و به زمین می‌افتم. در این لحظه، احساس غم و شادی را همزمان تجربه می‌کنم. غم از جدایی و شادی از یادآوری تمام لحظات زیبایی که در کنار درخت داشتم. در زمستان، من در دل زمین می‌خوابم و منتظر بهار بعدی هستم. امیدوارم دوباره به درخت برگردم و زندگی جدیدی را آغاز کنم. من یک برگ هستم و هر فصل برای من داستانی جدید دارد.

سوالات مشابه